خاطرات خودنوشت از شهید اختری
نوید شاهد - «ای پدرم! این دنیا برای من ارزشی ندارد. این دنیا پایینتر از ارزش انسان است. چون انسان جانشین خدا روی زمین است و نباید این دنیا برای ما هدف باشد. بدانید هرکس که در راه خدا جهاد نکند، خداوند جامه ذلت و زبونی به او میپوشاند.» نوید شاهد سمنان به مناسبت سیزده آبان، خاطرات خودنوشت دانشآموز شهید «علی اختری» را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۲۰۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۴
خاطره روزنوشت شهيد خیرالله الطافی «2»
نوید شاهد - شهيد "خیرالله الطافی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مشغول انتقال نيرو بود که يک بمب خوشه ای در داخل کمپرسی می افتد و کفش را سوراخ کرده به زمين می افتد و عمل نمی کند که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۸
شهید "شعبانعلی عنبریمحمود" از شهدای دوران دفاع مقدس است. اودرخاطره خودنوشت خود چنین مینگارد: «همه ما تا در رگ خود خون داريم ميجنگيم تا اشرار دست از نبرد خلق قهرمان ما بردارند اگر چه ممكن است همه ما دراين مأموريت شهيد شويم ولي آينده روشني براي سربازان ديگر و هموطنان پيشبيني ميكنيم.»
کد خبر: ۴۹۴۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۸
خاطراتی از شهید محمدکاظم شهروی
در همه حال و در همه جا به فکر فرزندانم سمیه و محمدرضا و بقیه بودم و همش در فکر بودم که این بچه ها اینقدر به بابا انس پیدا کرده اند چه کار می کنند مخصوصاً محمدرضا که فهمیده بود من می خواهم بروم جبهه و روز اول صبح هنگام خداحافظی با گریه سر خود را در زیر لحاف کرد از یاد نخواهم برد بفکر سمیه و آن شیرین زبانیها دلم را آتش می زد
کد خبر: ۴۵۲۸۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
شهيد محمد جواد اختياردار در خاطره خود می نویسد: حالا هم ايشان را به جدشان و مادر عزيزشان سوگند مي دهم که بهترين شهادت ها و والاترين شهادت ها را از خدا برايم تقاضا نمايد. خدايا تو را به حقی که معصومين دارند و تو را به حقی که بر آنها داريد شفاعتش را پذيرفته و عنايت خويش را بار ديگر به من فرو فرست .
کد خبر: ۴۴۷۷۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۹
شهید عوضعلی بهرامی در آخرین روزهای حیاطش در خاطرات خود می نویسد: دوباره شب بعد صداي انواع گلوله ها گوش ما را کر کرده بود. در دور تا دور سنگر ما به زمين مي خورد و به برادران گفتم خدا با ماست شما چند آيه امن يجيب مضطر اذا دعا و يکشف سوء را بخوانيد ساعت 1 بعد از نيمه شب چشمان ما خواب گرفته بود .من خودم ديدم حضرت علي (ع) با ذوالفقار دور سنگر مي چرخيد .
کد خبر: ۴۴۴۹۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹
شب اول جنگ بود . بعد از شام به ما گفتند بايد تکبير بگوييد ما گفتيم خيلي خوب . با تني چند نفر از برادران رفتيم روي خاکريز تکبير مي گفتيم و تير اندازيي مي کرديم.
کد خبر: ۴۳۵۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۷
عملیات به طرف ايوان دره بود صبح بعد از نماز حرکت کردم و بعد از گذشتن مسافتی در جاده ايوان دره به طرف چپ جاده پيچيده و بعد از گذشت در روستائی رسيديم در آنجا پياده شديم سيد به من فرمان داد که با پنج نفر تيپی که نزديک روستا بود را گرفته من با آن چهار نفر به نام های حاجی خليل و نادر و مهدی و داود و خودم پنج نفر شديم .
کد خبر: ۴۲۹۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۲
او در گردش مسير زندگي راهي را برگزيد که از گرداب مشقت بار نابسامانيها به سوي اقيانوس بيکران هميشه پاک عطوفت شکوهمند خدا مي رفت .
کد خبر: ۴۰۵۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱